۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

از تنهایی ها

شعر که نخواهدَت
نه کلمه
نه صدایی که روسری­اش را
به رُخت می­کشد
نه دست­های فروشده در جیب خط فقر
نه خودت ...

چرا این روزها را بی­جرعه­یی
سر نمی­برم من؟

۲ نظر:

رویابیژنی گفت...

من درد مشترکم... مرا فریاد کن

ناشناس گفت...

جرعه ی نیاز
دریاب مرا