سرودهی عباس عارف
دریغا
ای تنها
باقیمانده از آوازندگانیهای کوچهباغی و
خنیاگرانه شب زندهداریهای بیحساب
به سیاق زیر لنگ دنیازدگانی رندانه دل به دریا
همپیمانهی چشمهی ترانهخیز ساقی جان
که خوش خوشک میسازد یاغی و
خانه و کوچه به هم ریزان
یا
کافه کافهی شهر و
باقی قضایا...
آتش میگیرم از یاد آن دریا سرود
آه ... او،
خدایا
یک او
کو؟ ...
دریغا
ای تنها
باقیمانده از آوازندگانیهای کوچهباغی و
خنیاگرانه شب زندهداریهای بیحساب
به سیاق زیر لنگ دنیازدگانی رندانه دل به دریا
همپیمانهی چشمهی ترانهخیز ساقی جان
که خوش خوشک میسازد یاغی و
خانه و کوچه به هم ریزان
یا
کافه کافهی شهر و
باقی قضایا...
آتش میگیرم از یاد آن دریا سرود
آه ... او،
خدایا
یک او
کو؟ ...